داود یاراحمدی: پژوهشگر هنر و استاد دانشگاه

باید پذیرفت که هنر در دنیای مدرن دیگر تنها یک فعالیت تفریحی یا زیباشناسی نیست، بلکه یک بخش مولد و مهم از اقتصاد ملی یک کشور است. هنرمندان نیز، مانند سایر متخصصان، این را حق دارند که به‌صورت حرفه‌ای و با درآمد مناسب فعالیت کنند. رسیدن به این هدف مستلزم تغییر نگرش در سطح آموزش، سیاست‌گذاری، و فرهنگ عمومی سیاستگذاران وزارت علوم و دانشگاه است. در سال‌های اخیر، شاهد رشد چشمگیر دانشجویان پذیرفته‌شده در رشته‌های هنری در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بخصوص در بین جامعه زنان بوده‌ایم. با این حال، آمار نگران‌کننده‌ای از بیکاری و نارضایتی شغلی فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها وجود دارد. این پدیده تنها یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه نشان‌دهنده شکاف عمیقی بین نظام آموزشی هنر و نیازهای واقعی بازار کار است. به عنوان کسی که سال‌ها در هر دو حوزه هنر و اقتصاد فرهنگ فعالیت داشته‌ام، معتقدم که راه‌حل اصلی در اصلاح بنیادین برنامه‌های درسی و گنجاندن دروس تخصصی اقتصاد هنر در تمام رشته‌های هنری ضروری است.

افزودن درس تخصصی اقتصاد هنر در برنامه‌های درسی رشته‌های هنری، صرفاً یک اصلاح آموزشی نبود، بلکه یک سرمایه‌گذاری استراتژیک برای آینده هنر و فرهنگ کشور است. این اصلاح نه‌تنها به حل مشکل بیکاری فارغ‌التحصیلان کمک می‌کند، بلکه با ایجاد نسلی از هنرمندان حرفه‌ای و مدیران فرهنگی متخصص، بازار هنر ایران را به سمت شفافیت، رقابت‌پذیری، و پایداری اقتصادی درعرصه هنر سوق خواهد داد. از سوی دیگر، این تحول می‌تواند به رشد اقتصادی کشور نیز کمک شایانی داشته باشد.

صنایع خلاق و فرهنگی در کشورهای پیشرفته سهم قابل توجهی در تولید ناخالص ملی دارند؛ برای مثال در اتحادیه اروپا، صنایع خلاق حدود ۴/۴ درصد از تولید ناخالص داخلی و بیش از ۱۲ میلیون شغل مستقیم و غیر مستقیم ایجاد کرده‌اند. ایران با ظرفیت‌های فرهنگی و هنری غنی که دارد، می‌تواند در این مسیر قدم بردارد و با توسعه صحیح صنایع خلاق، هم اشتغال‌زایی کند و هم درآمدهای ارزی از طریق صادرات محصولات فرهنگی و هنری جذب نماید.

بررسی‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که مشکل فارغ‌التحصیلان هنری تنها به کمبود شغل محدود نبوده و ریشه در سه جنبه اساسی دارد: زمین‌مانده های ساختاری آموزشی ، مشکلات ورود و ساختاری در بازار هنر و همچنین موانع فرهنگی و نگرشی در عرصه بازار و دانشگاه. در همین راستا باید یادآور شد که عموم دانشگاه‌های هنر کشور بیشتر بر مهارت‌های فنی، تکنیکی و خلاقیت تمرکز کرده‌، و متاسفانه مفاهیمی مانند بازارشناسی هنر، شناخت مخاطب دربازار، حقوق نشر، و کارآفرینی هنری به‌طور سیستماتیک نتوانسته هیچ جایی را در رشته‌های هنری به خود اختصاص دهند. این امر باعث می‌شود فارغ‌التحصیلان با وجود توانایی‌های هنری بالا، در عرصه عملی با مشکلات جدی پس از فارغ‌التحصیلی مواجه شوند.

از سوی دیگر باید عنوان کرد که ، عموما بازار هنر در کشور فاقد سیستم شفاف ارزش‌گذاری، حمایت‌های نهادی مناسب، و زیرساخت‌های مالی تخصصی است. همچنین وابستگی شدید به سفارش‌های دولتی و عدم وجود بازار مستقل، مانعی بزرگ برای فضای رقابتی سالمی را برای هنرمندان شکل داده است.  علاوه بر این مهم ، نگرش رایج در جامعه و حتی در خود هنرمندان، هنر را به‌عنوان یک تفریح یا امری غیراقتصادی می‌بیند. این شاکله باعث شده که بسیاری از هنرمندبا این نگاه که ؛ هنر قابل خرید و فروش نیست!، از فعالیت‌های اقتصادی و بازاریابی برای فروش آثار خود اجتناب کنند.

برای حل این مشکلات، افزودن دروس تخصصی؛” اقتصاد و بازاریابی هنر”، “بازاریابی و فروش آثار هنری” و “مدیریت مالی و کارآفرینی” را در تمام رشته‌های هنری در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، می‌تواند نقش شکل دهی فکری اقتصاد هنر را از همان شروع دانشگاه برای دانشجویان بوجود بیاورد. این دروس نه‌تنها دانش اقتصادی هنرمندان را افزایش می‌دهند، بلکه نگرش آن‌ها را نیز نسبت به هنر به‌عنوان یک حرفه صرف هنری، متحول می‌کند. علاوه بر این، شکل‌گیری این دروس تخصصی؛ افزایش اشتغال‌پذیری، توسعه بازار هنر، کاهش وابستگی به دولت، و ارتقای جایگاه اجتماعی هنرمندان شکل خواهد داد.

از سوی دیگر، دانشگاه‌ها می‌توانند با فعال‌سازی بخش اقتصاد هنر در دانشکده‌های خود، از تولیدات هنری دانشجویان و اساتید به عنوان یک منبع درآمدزایی هم برای رشد و توسعه زیر ساختی و آموزشی دانشگاه و هم کمک به رشد مالی دانشجویان استفاده کنند. این امر مستلزم ایجاد ساختارهایی برای بازاریابی و فروش آثار هنری تولید شده در دانشگاه، ایجاد گالری‌های دانشگاهی فعال، برگزاری نمایشگاه‌های تجاری، و همکاری با بخش خصوصی برای تجاری‌سازی و حراج آثار هنری است. دانشگاه‌های ایران نیز می‌توانند با ایجاد صندوق‌های سرمایه‌گذاری هنری، تشکیل شرکت‌های دانش‌بنیان در حوزه هنر، و ارائه خدمات مشاوره‌ای به صنایع خلاق، منابع مالی جدیدی برای خود ایجاد کنند. این امر نه تنها به کاهش وابستگی دانشگاه‌ها به بودجه دولت کمک می‌کند، بلکه باعث افزایش مسئولیت‌پذیری و کیفیت آموزشی نیز می‌شود، چرا که دانشگاه‌ها برای جذب سرمایه‌گذاران و مشتریان، مجبور به تولید آثار باکیفیت و متناسب با نیازهای بازار خواهند بود. بخش دیگری از انتفاع دانشگاه‌ها می‌تواند از طریق ارائه دوره‌های آموزشی تخصصی به هنرمندان فعال در بازار کار باشد. بسیاری از هنرمندان فارغ‌التحصیل و یا خودآموز نیازمند آموزش‌های تکمیلی در زمینه‌های اقتصاد هنر، بازاریابی دیجیتال، و مدیریت کسب‌وکارهای هنری هستند. دانشگاه‌ها می‌توانند با ارائه دوره‌های کوتاه‌مدت و تخصصی در این حوزه‌ها، هم منبع درآمد جدیدی برای خود ایجاد کنند و هم به بهبود کیفیت بازار هنر کشور کمک نمایند. این رویکرد دوگانه، هم به ارتقاء جایگاه علمی دانشگاه‌ها کمک می‌کند و هم از طریق ایجاد شبکه‌های حرفه‌ای، فرصت‌های همکاری بیشتری برای دانشجویان فراهم می‌آورد.

 

دیدگاه ها غیرفعال است